آسمان ماااا

عاشقانه های من و همسرم:)

آسمان ماااا

عاشقانه های من و همسرم:)

عـــMـEـــشــق

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

me & uni

آسمانم این روزهااااا بی رمق حتی بارانی خشک وخالی نیز ندارد...

حس وحال نوشتن هست..اما حیف که قلم سریع تر و دردسترس تر است.

با این همه.. بازهم هستم..باز هم زندم..و باز هم نفس میکشم...هرچند آسمانم بی رونق باشد.

این سه ماهو اندی،عالی بود..پر بود از تجربه های پرفکت..

گروه فیزفان را هم بزنم تنگش..عالی بود..عالی!!!

 عطیه و سحر راهم پیوست دهیم خوشبختی و خوشحالی ام کامل میشود..

اما درس!!!که نگویم ازش..که اصن :/ هستم!

خلاصه از همگی همین الان التماس دعای مخصوص دارم.. :)

راستش اینقد موضوع هس که نمدونم از کجاشو بگیرمو بنویسم!!!

از اتفاقات اخیر خانواد و آیندم و تکثیری!!

از بروبچز دانشگاه..

از خودم!!


خب شروع:

استاد ممنونم!ممنونم که یه امتحان گرفتی ازمون که به خیالم موقع طرحش گفته بودی :"میخواهم بیندازم قربه الی الله!"

ینی دمتون گرمااااا!!!حالا ما که هیچ..گریز زدیمو از قافله ی افتادگان به در رفتیم!ولی حیف بود که برگه ی سفید را با نفری که کلی زحمت کشیده و خوانده  باهم9.5 بدهی و رد شی!!! کمی هااا ،فقط کمی دور از انصاف است..


استاد دیگر :)

اگر میشد که توضیحات درس ریاضی را شفاها نگویی تا بتوانیم تجزیه و تحلیلش کنیم..سپاسگذارت بودیم!:(

بگذریم از درس..که هرچه خواندیمو خواندیمو... خواندیم!به کجا رسیدیم؟والا بوخوداااا