بعضی وقتا این چشم یه کسایی رو برا آخرین بار می بینه.
برا آخرین بار باهاش خداحافظی می کنه.
دریغ...
که نمیدونه آخرین باره.
وقتی دیگه نیست...
می مونه تو خماری این که...
کاش بتونه یه باری هم که شده...
خداحافظی کنه.
"قدر این لحضه ها و ثانیه هارو بدونیم."
شاید...
آخرین بار باشه.
من طعم تلخش رو چشیدم.!
از آخرین باری که بابام رو دیدم تا الان نزدیک یکسال میگذره و هنوز نگاه آخرش جلوی چشمامه.
قدر لحظه ها رو بدونید...
پس می فهمی من چی میگم!
من موقعی اخرین بارم بود که مادر بزرگمو،داشتند می بردند...دیالیز
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهایی هستی
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش! هستی؟؟؟
سلام عزیزم خوبی؟
قربانت...
چن وقت بود نبودی؟
دلمون تنگیده بود برات سارا!
سلام عزیزم وبت خیلی قشنگ بود..ب وب منم سربزن..اگه نزنی دعا میکنم کچل بشی..گفتم دعا میکنم من باکسی شوخی ندارما..خب راسی اگه باتبادل لینک موافق بودی بگو..اگه هم خواستی منو بلینکی باهمون اسم وبلاگم لینکم کن..خب دیگه برم..بای بای..راسی اومدی نظریادت نره
لینکت کردم نگار...
بهتر نیست برای لینک شدنت...از ابزار زیبا تری استفاده کنی؟
سلام. متاسفانه اکثراً همینجوریه ... تا یکی هست قدرشو نمی دونیم، وقتی میره تازه می فهمیم جاش چقدر خالیه
آره...
حس کردم چ قد جاش خالیه!
قدر لحظه ها را بدانیم
زمانی میرسد
که دیگر قادر نیستیم
جبران کنیم
همین الان...
شاید دیگر نباشد!
اره..شاید اخرین بار باشه
به یاد آخرین نگاهام می افتم...