آسمان ماااا

عاشقانه های من و همسرم:)

آسمان ماااا

عاشقانه های من و همسرم:)

باورم

باورم برام خیلی مهمه!

تازگیا،به این پی بردم،که آدما دوتا دنیا دارن: 1-اون چیزی که با چشاشون میبینن.

 2-اون چیزی که با حس و دل درکش میکنن..یا باعقل بهش فکر میکن.

مثلا":

هنوز که هنوزه،به این باور حسی وجود الکترون نرسیدم! 

توی سال های پیش انگار جا موندم!هنوز هم موقع نوشتن تاریخ...به صداقتش شک میکنم!

اما بحث اخیرمون در رابطه با موج های الکترو مغناطیسی رو شدیدا حس میکنم!

مثلا" موج های فروسرخ بدن انسان...موبایل...

بحثی بود در رابطه با اینکه نماز چقد برای دفع موج های منفی جذب شده توسط بدن مفیده...

خیلی خیلی جالب بود برام..حسش کردم شدید!!!

نوشته بود...هفت جای بدن مهم ترین مکان های جذب موج بدن هستد..

موج های موبایل زمین...

و سر مهم ترین آنها..

و خاک هم رابط دفع امواج بد به زمین.

کی هستش که بعد از نماز احساس آرامش نکنه؟

دستش بالا



+دوست ندارم عید بیاد!

همین.

++گفتیم با اومدن عید...یه صفایی هم به آسمونم بدم!قشنگ شده آیا؟

نهایتِ من!

هوای امشب بدجور هواییم کرد.

با این اتفاقا...و صحبت ها...

بدجورم الان...

بدجورم خوشحال...


خدایا!

نگیر این هارو از من!

خواهش میکنم!

من به همین ها خوشم!

                        اینم الان من:                             

+تولد قشنگت مبارک...

دوستم!


محجوبه تن


جلوی آینه ایستادم و چادرم را سر کردم همانطور که مشغول مرتب کردن چادرم بودم متوجه نگاه عجیبش شدم.

دوباره توی آینه خودم را برانداز کردم و نگاهی به چادرم کردم .
چیز عجیبی نبود .
پرسیدم: طوری شده؟ چرا اینطور نگاه می کنی ؟
گفت: وقتی چادر سر می کنی،
من که همسرت هستم هم احساس می کنم نمی شناسمت .
احساس می کنم متعالی و دست نیافتنی شده ای:)


پ.ن:کپی..

حقیقت حجاب ینی همین..


محجوبه تن


                                   
جلوی آینه ایستادم و چادرم را سر کردمهمانطور که مشغول مرتب کردن چادرم بودم متوجه نگاه عجیبش شدم.
دوباره توی آینه خودم را برانداز کردم و نگاهی به چادرم کردم .
چیز عجیبی نبود .
پرسیدم: طوری شده؟ چرا اینطور نگاه می کنی ؟
گفت: وقتی چادر سر می کنی ،
من که همسرت هستم هم احساس می کنم نمی شناسمت .
احساس می کنم متعالی و دست نیافتنی شده ای
+کپی... و من معتقدم حقیقت حجاب ینی همین :)

من این همه نیستم!

داری تو راهرو آرام و بی صدا راه میری .. که یکی عین هم چی از پشت دستتو میگیره.. میگه:باز مردم شاگرد nام میشن!!! میگم اِه!زرنگی! مردم دیگه که با نمره ی بالاتراز ما شاگردn+1ام میشن چی؟حالا من زیاد میخونم؟

یا مردم؟میخنده میگه..دهنم سرویس شد امسال!!!


+حس میکنم یکی داره خیلی کمکم میکنه!اما همه دارن از من تقدیر میکنن!چرا؟

++من لایق این همه تعریف نیستم..جدی میگم!من هیچ کارم..شکست نفسی هم نمیکنم!

+++تو رو که بردارم از زندگیم همون صفری بودم که هستم..با تو مرا هزارها میبینند!

++++خدایا من از تو ممنونم!



کاش ... حرف دیگری نیست.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.