آسمان ماااا

عاشقانه های من و همسرم:)

آسمان ماااا

عاشقانه های من و همسرم:)

یه حکمت از مثنوی مولانا:

در مثنوی معنوی یک قصه است ک خیلی معروفه...شایدهم شنیده باشید... ولی خیلی قشنگه!مفاهیم قصه ها توی مثنوی معنوی،فراتر از اون ظاهریه که ما درک می کنیم...روی قصه ی فکر کنید:


     یک چنگ نواز پیر،که سال ها مطرب مجالس لهوو لعب بوده است؛و مجلس گرم کن این وآن...

حالا که پیر شده احساس عجیبی به کار،برای خدا می کند.این شاید اصطلاح درستی نباشد.

او می خواهد با خالق هستی تنها باشد..یانه؛می خواهد با زبان خود توبه کند..

و راه تازه ای را برای ارتباط با خداپیدا کند. او بلد نیست عبادت کند.او عادت ندارد مثل همه با خدا صحبت کند.

   حتی بلد نیست مثل چوپان مثنوی؛برای خدا چارق بدوزد..موهای خدا را شانه کند!!و وقت خواب رختخواب خدا را پهن کند..بلکه او تنها بلد است؛ساز بزند!به همین خاطر تصمیم می گیرد،برای خدا ساز بزند.تا لابد خدا از ساز زدن او خوشش بیاید و چون برای هیچ کس دیگری این کار را نکند؛به قبرستان متروکی می رود که پای هیچ کس به آنجا نرسد.

وشروع می کند به ساز زدن..

    در همین حال..حضرت موسی (علیه السلام) به خداوند می فرماید،که دوست دارد امروز یکی از مردان نیک روزگار را ببیند..خداوند می فرماید:به قبرستان برو تا ببینی!!

حضرت موسی(علیه السلام)به قبرستان می رود..تا یکی از رستگاران را مشاهده کند..وجز مرد پیری که مشغول نواختن ساز و مثل دیوانگان است..کس دیگری را نمی بیند..و چون فکر نمی کند که او رستگار باشد..دوباره به خدا رجوع می کند..و درمیابد که این همان مرد رستگار است... .

-چرا این پیر مرد به این زودی،ره صر ساله را می پیماید؟؟؟

   به عقیده ی من،شاید مهم ترین علتش این باشد،که ما اکثر اوقات در ظاهر کاری را برای خدا انجام می دهیم..و نیت های ریاکارانه ی ما در باطنمان هویدا و آشکار است.

و خدا می داند که هیچ نیت عمیقی در ذهن و قلب ما نیست... .


نظرات 12 + ارسال نظر
گیل پیشی جمعه 26 مهر 1392 ساعت 04:04 ب.ظ http://daftareayyam11.blogsky.com

خانومی لطفا باز هم از این دست داستان ها از مثنوی بنویس .
عالی بود و منو تو فکر برد

سلام گیل پیشی جونم..
خوبی خانمی؟
چشم..حتما!

A A A جمعه 26 مهر 1392 ساعت 11:52 ب.ظ http://3-5-2.blogsky.com/


!

یاس یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 05:39 ب.ظ http://chobshuorbanou.blogsky.com

سلام یاسی جونی!

یاس دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 08:33 ق.ظ http://chobshuorbanou.blogsky.com

سلام عزیزه دل ... ♥


سلام بر بانوی بانمک...

دل نوشته( سمانه) دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 09:16 ق.ظ http://fun-thing.blogsky.com

سلام دختر خوب

داستان خیلی زیبایی بود و به نکته خوبی اشاره کردی "نیت و قلب پاک" که در باطن آدماست...

سلام سمانه...
خوبی؟
نیت و قلب پاک...
همان چیزهایی که الان...
کم است..

مهسا چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 01:09 ب.ظ http://www.delane.blogsky.com

سلام سلام دوست جونی
عیدت مبارک

سلام قشنگم!
مرسی خانمی!
عید تو هم مبارک...

zahra چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 05:18 ب.ظ http://zahrasajadi.blogfa.com

خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی آهسته می گوید
کنارت هستم ای تنها
و دل آرام می گیرد
عید ت مبارک

سلام زهرا...
خوبی خانمی؟نیستی؟
وااااااااای چ شعر قشنگی...
بهتره بگم...چ حس قشنگی!
ممنون..
عید تو هم مبارک...

یاس چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 05:56 ب.ظ http://chobshuorbanou.blogsky.com

خیلی خیلی خووووووب ...
لذت بردم از این داستان .

سلام یاسی ....
مممممممممممنونم.
قربانت!

نسترن چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 06:39 ب.ظ http://haftasemanabi.blogfa.com/

تمام لذت عمرم در این است

که مولایم امیرالمومنین است . . .

عید شما مبارک

سلام نسترن...
عید فرخنده ی توام مبارک...
خانمی!

ساندویچ بستنی چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.
روز اکمال دین و عید ولایت امیرالمؤمنین(ع) مبارکباد

بر شما هم این عید سراسر نور..فرخنده.

نسترن یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 01:05 ب.ظ http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

سلام عزیز
وبلاگ خوبی داری
به من هم سر بزن
آپم

سلام.
ممنون.
به روی چشم..

نسترن سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 01:56 ب.ظ http://haftasemanabi.blogfa.com/

قسمتى ازمتن موجود نیست

بقیه ى متن هم موجودنیست

اصلأ متنی درکارنیست

فقط خواستم بگم بیادتم!

سلام...عزیزمن..
قزبانت.
ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.